باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ی دل، اگر خدارا خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان، خویش خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست...
درگلستان ادب
اموزگارم مادراست
بعد رب العالمین
پروردگارم مادراست
من که شاگرد
دبیرستان عشق مادرم
اولین معشوق
من درروزگار مادراست
ای شراب تلخ من ،
ترک تو تسکینم نداد ،
بی تو بودن هم ،
شبیه با تو بودن ،
مشکل است ...!
زندگی شراب تلخی ست
که همه محکوم به نوشیدنش هستیم
پس مینوشیم به سلامتیه اونایی که
دوستشان داریم ولی محکوم به
ندیدنشون هستیم.....